جایی برای گفتن حرفهایی از جنس حرف دل
اشک های تو گلاب زلال لب نزدی به آب زلال... آسمون رو زمین نزنید عمود آهنین نزنید چقدر سرش بلا اومد از علقمه صدا می رسه اخا ادرک اخا می رسه... دلگرمی بابا ابالفضل سقای کربلا ابالفضل... ................................................................... ابالفضل... امشب می خواهم برای تو بنویسم به رسم ادب از تو اسوه ی وفا و ادب نگهبان و تکیه گاه اهل بیت اذن بگیرم تا رخصت دهی پای در حریم یار نهم تو خوب فهمیده بودی یار را ناله های دیوار را سیلی و چادر مادر را غربت و تنهایی علی را بی کسی و مظلومیت این تبار را و تو تصمیم گرفتی که بشوی پناهشان مامن و تکیه گاهشان که هنوز زینب لب به سخن باز نکرده زانو بزنی مقابلش و سر خم کنی اطاعت امر کنی هنوز حسین اشاره نکرده امرش را تبعیت کنی هنوز سکینه عمو نگفته حاجتش را برآورده کنی و تو دیگر خودت نبودی سراسر ایثار و فداکاری سراسر مهر و محبت سراسر حسین و زینب و سراسر خدا شده بودی عباس! تو دیگر تو نبودی تو می خواستی بنده باشی برای مولایت حسین و خوب بنده ای باشی و اراده ی بنده در مقابل مولا چه ارزشی دارد نه! اصلا بنده ای خوب است که اراده ای جز آنچه مولا اراده کند نداشته باشد و تو شده بودی آنچه حسین اراده کند اصلا اراده ی حسین بودی حسین با وجود تو خیالش راحت بود آنچه اراده کند تحقق می یابد و چه چیزی برای مولا بهتر است از یک بنده ی خوب! تو شنیده بودی هق هق گریه های علی را دیده بودی غربتش را تنهایی هایش با چاه را این شد که اجازه ندادی حسین بماند و چاهش! مگر عباس مرده است حسین با چاه درد دل کند! مگر حسین یار ندارد؟! الله اکبر! چه مقامی است این مقام! و مگر جز با نسبت علی برای پیغمبر قابل مقایسه است مقام تو برای حسین؟ که تا علی بود پیغمبر خیالش راحت بود که حرفش خریدار دارد و دین خدا یاور! و حسین تا تو بودی خیالش راحت بود! راحت از هجوم دشمن و اسیری حرم و یتیمی دخترش! عباس فاطمه بالای سر تو نیاید به دیدار که برود تو دیگر عباس نبودی تو آینه ی تمام نمای حسین بودی دست توانای حسین! و بی دلیل نیست که حسین پس از تو قد خم می کند که تکیه گاهش را از کف می دهد و عباس که نباشد ستون های خیمه که هیچ ستون اقتدار حسین می افتد و ستون عرش خدا به لرزه ! آبرومند تر از تو در پیشگاه حسین نیست! تو تار و پودت بی حسین از هم جدا می شد مگر می توانستی بی حسین آب بخوری! مگر می شود تو سیراب باشی و حسین تشنه! این خلاف ادب است! پیشی گرفتن از مولا و امام حتی در آب خوردن! و نافذالبصیره که می گویند یعنی همین! ......................................................................................... عباس جان! اذن ورود به حرم حسین را باید از تو گرفت تو بخواهی حسین نه نمی گوید تو را به مشک پاره و چاک چاکی که به علی اصغر نرسید تو را به ناله های رقیه تو را به شرمندگیت از نرسیدن آب مرا به کربلا راهی کن! یا عباس...
Design By : ParsSkin.Com |